۱۳۸۷/۱۰/۱۰

اوبونتو و مهاجرت بدون ترس!


مدتی بود که اوبونتو رو فقط از روی سی دی لایوش امتحان میکردم و برای نصبش تمام وجودم پر از دلهره میشد.ترس از دست دادن همه برنامه هایی که تو ویندوز داشتم(وبهشون نیازی نداشتم وخودم هم نمیدونستم)اجازه نمیداد که مثلا این ریسک رو برای نصبش بکنم.
اما درنهایت دل به دریا زدم و بعد مدتها یک فضای ۱۰ گیگی رو برای اوبونتو توی هارد کنار گذاشتم و بعد هم نصبش کردم(تقریبا ۶۰ تا ۷۰ روز پیش).توی همون نصب هم به خودم میگفتم «حالا روزی یه ساعتی رو باهاش سروکله میزنی تا راه بیافتی و اگر هم نتونستی پاکش میکنی و بس» اما نمیدونستم که اونچه که داره اتفاق می افته یک هجرت واقعیه و نه یک امتحان ساده!
بعد از نصب اوبونتو تنها برای اموزش اتصال به اینترنت راهی ویندوز شدم و تا امروز همه نیازهام رو از اوبونتو خواستم و به من نه نگفته هنوز.جالبه که دوهفته اول رو فقط برای به روز رسانی ویندوز هام(ویستا و ایکس پی)بهشون سر میزدم و دو ساعتی اپ دیت و بعد هم ریستارت و خداحافظ تا دفعه بعد که بر میگشتم.اما این سر زدن ها هم دوام نیاورد و با مقایسه محیط ها دیگه دلیلها هم برای برگشتن بر ویندوز از بین میرفتند.
جذابیت های سیستم عامل لینوکسی جدیدم بر دو سیستم دیگه ویندوزی اینقدر چربش داشت که عملا کنار زده شدند.و نزدیک بودن تعدادی از برنامه های محبوبم به نسخه ویندوزی (دم دست ترینش فایرفاکس)دلیلی بر ارامش این هجرت بود انگار که تغییری در ظاهر انجام نمیشد اما حقیقت چیزی فرا تر از این بود تغیرات در دل سیستم نهفته بود.سیستمی که من در ویندوز روزی چند بار به علت هنگ کردن و نصب اپدیت و هزار دلیل بیخود دیگه ریستارتش میکردم فراموش کرده بود که اصلا هنگ چیست؟ ریستارت برای چیست؟سرعت اجرای برنامه ها به طور چشمگیری افزوده شده بود در زمان استفاده از سیستم گرافیک بالا و جلوه های دسکتاپ سه بعدی و پنجره های ژله ای محیط کار رو دلچسب میکرد و خستگی بر یکنواختی محیط رو از بین میبرد.انگار که معجزه شده!سیستمی که من بهش میگفتم «فرغون» همانند روز های اول خرید برایم لذتبخش شده بود(باور کنید برنامه تعویض و اپگرید سیستم رو یک سالی عقب انداخت).
جای ترس ودلهره رو اطمینان و ارامش خاطر پر کرده.تمام چیزهایی که میخوام اینجا هست.سرعت و امنیت.حتی برنامه های ویندوز رو هم اگه هوس کنم همون شکلی برام اجرا میشن.
اوبونتو برخلاف تصور ابتدایی من نیاز به حرفه ای بودن نداشت.بلکه نیازش فقط مقداری شجاعته و میل به تغییر.
در ضمن تمام خوبیهایی که در اوبونتو هست با یک خط اینترنت(مال من ۶۴ک) حتی سرعت پایین کامل میشن.چون منابع زیادی از برنامه ها براش وجود داره و همچنین انجمن های فراوانی برای راهنمایی و رفع مشکل سریع هم هسنتد.
خلاصه اینکه
نمیگم بدویید بیاید و ویندزتون رو پاک کنید و به جاش لینوکس بریزید
نه!
میگم اوناییکه رو سیستمشون ۳تا ویندوز نصبه بیاید یه اوبونتو هم کنارشون نصب کنید بلکه هم بیشتر ثواب ببرید!
راستی من دیگه ایکس پی رو هم پاکش کردم چون فقط برای بازیهام بود که تو ویستا یک خوردهای بد اجرا میشدن اما الان تو اوبونتو از ایکس پی هم روانتر اجرا میشن!!و ویستا رو هم برای سینک کردن مبایلم نگه داشتم و هر وقت مبایل رو تو اوبونتو به طور کامل در اختیار بگیرم ویستا هم پررررر!!

دیدم حیفه که سیستم عامل کاریم رو عوض کرده باشم و نگم که چیکار کردم!
من که راضی شدم هم از زیر دین اوبونتو بیرون اومدم (تا یه حدی) و هم بالاخره یه پست جدید نوشتم.
برای اینکه بیشتر درک کنید مرا رجوعتون میدم به رنجهای ویندوزی