۱۳۸۷/۱۰/۱۰

اوبونتو و مهاجرت بدون ترس!


مدتی بود که اوبونتو رو فقط از روی سی دی لایوش امتحان میکردم و برای نصبش تمام وجودم پر از دلهره میشد.ترس از دست دادن همه برنامه هایی که تو ویندوز داشتم(وبهشون نیازی نداشتم وخودم هم نمیدونستم)اجازه نمیداد که مثلا این ریسک رو برای نصبش بکنم.
اما درنهایت دل به دریا زدم و بعد مدتها یک فضای ۱۰ گیگی رو برای اوبونتو توی هارد کنار گذاشتم و بعد هم نصبش کردم(تقریبا ۶۰ تا ۷۰ روز پیش).توی همون نصب هم به خودم میگفتم «حالا روزی یه ساعتی رو باهاش سروکله میزنی تا راه بیافتی و اگر هم نتونستی پاکش میکنی و بس» اما نمیدونستم که اونچه که داره اتفاق می افته یک هجرت واقعیه و نه یک امتحان ساده!
بعد از نصب اوبونتو تنها برای اموزش اتصال به اینترنت راهی ویندوز شدم و تا امروز همه نیازهام رو از اوبونتو خواستم و به من نه نگفته هنوز.جالبه که دوهفته اول رو فقط برای به روز رسانی ویندوز هام(ویستا و ایکس پی)بهشون سر میزدم و دو ساعتی اپ دیت و بعد هم ریستارت و خداحافظ تا دفعه بعد که بر میگشتم.اما این سر زدن ها هم دوام نیاورد و با مقایسه محیط ها دیگه دلیلها هم برای برگشتن بر ویندوز از بین میرفتند.
جذابیت های سیستم عامل لینوکسی جدیدم بر دو سیستم دیگه ویندوزی اینقدر چربش داشت که عملا کنار زده شدند.و نزدیک بودن تعدادی از برنامه های محبوبم به نسخه ویندوزی (دم دست ترینش فایرفاکس)دلیلی بر ارامش این هجرت بود انگار که تغییری در ظاهر انجام نمیشد اما حقیقت چیزی فرا تر از این بود تغیرات در دل سیستم نهفته بود.سیستمی که من در ویندوز روزی چند بار به علت هنگ کردن و نصب اپدیت و هزار دلیل بیخود دیگه ریستارتش میکردم فراموش کرده بود که اصلا هنگ چیست؟ ریستارت برای چیست؟سرعت اجرای برنامه ها به طور چشمگیری افزوده شده بود در زمان استفاده از سیستم گرافیک بالا و جلوه های دسکتاپ سه بعدی و پنجره های ژله ای محیط کار رو دلچسب میکرد و خستگی بر یکنواختی محیط رو از بین میبرد.انگار که معجزه شده!سیستمی که من بهش میگفتم «فرغون» همانند روز های اول خرید برایم لذتبخش شده بود(باور کنید برنامه تعویض و اپگرید سیستم رو یک سالی عقب انداخت).
جای ترس ودلهره رو اطمینان و ارامش خاطر پر کرده.تمام چیزهایی که میخوام اینجا هست.سرعت و امنیت.حتی برنامه های ویندوز رو هم اگه هوس کنم همون شکلی برام اجرا میشن.
اوبونتو برخلاف تصور ابتدایی من نیاز به حرفه ای بودن نداشت.بلکه نیازش فقط مقداری شجاعته و میل به تغییر.
در ضمن تمام خوبیهایی که در اوبونتو هست با یک خط اینترنت(مال من ۶۴ک) حتی سرعت پایین کامل میشن.چون منابع زیادی از برنامه ها براش وجود داره و همچنین انجمن های فراوانی برای راهنمایی و رفع مشکل سریع هم هسنتد.
خلاصه اینکه
نمیگم بدویید بیاید و ویندزتون رو پاک کنید و به جاش لینوکس بریزید
نه!
میگم اوناییکه رو سیستمشون ۳تا ویندوز نصبه بیاید یه اوبونتو هم کنارشون نصب کنید بلکه هم بیشتر ثواب ببرید!
راستی من دیگه ایکس پی رو هم پاکش کردم چون فقط برای بازیهام بود که تو ویستا یک خوردهای بد اجرا میشدن اما الان تو اوبونتو از ایکس پی هم روانتر اجرا میشن!!و ویستا رو هم برای سینک کردن مبایلم نگه داشتم و هر وقت مبایل رو تو اوبونتو به طور کامل در اختیار بگیرم ویستا هم پررررر!!

دیدم حیفه که سیستم عامل کاریم رو عوض کرده باشم و نگم که چیکار کردم!
من که راضی شدم هم از زیر دین اوبونتو بیرون اومدم (تا یه حدی) و هم بالاخره یه پست جدید نوشتم.
برای اینکه بیشتر درک کنید مرا رجوعتون میدم به رنجهای ویندوزی

۱۳۸۷/۰۷/۲۲

آشتی

اومدم که اشتی کنم.
قهر که کردم نیومدم بگم قهر کردم،چون قهر بودم دیگه!
حالا میخوام بیام آشتی و از الان دارم میگم.

۱۳۸۷/۰۵/۱۵

صحرخیز نباشی کامرواتری

چقدر اهل چرت و پرت گفتنید؟
چقدر دوست دارید اول صبح حالتون بد بشه؟
چقدر می خواهید که صبح اولین چیزی که می بینید و می شنوید یه مشت چرندات باشه؟

خوب شما برای اینها سه انتخاب دارید:
1. کانال یک با مجری که مثل زبل خان میمونه و کافیه تلویزیون رو روشن کنید تا تو یکی از کانالها ببینیدش!!
به راحتی میره رو اعصاب دم صبح
2. کانال دو و مجری باحال اما موضوعات بی حال و سیلی از چرندیات که میبنده تو حرفاش!! اخه بگو مگه مجبوری؟!
3. کانال سه و مجری داغونش که دایم داره جیغ میزنه.(توجه کردین کاویانی همیشه داره فریاد میکشه؟!)این یکی اساس خراب کردن اعصابه! چرند و پرند و چرت و پرت و شقیقه و گوز و رابطه و سه نقطه!

کلا برای تلویزیون اول صبح متاسفم و نتیجه میگیریم که باید تا لنگ ظهر خوابید!

همینطوری

تا امروز یه چندتایی فیلم باحال دیدم اما حوصله تایپ کردن دربارشون رو ندارم وقتش رو هم ندارم اما با خودم قرار گذاشتم همشون رو اینجا پیاده کنم.
راستی دارم تو ویندوز ویستا میچرخم و هر لحظه به شگفتیه جدیدی بر میخورم.
مثلا تو قسمت دیوایس منیجر دیدم برام یه
built in Infrared device
شناخته که به خوبی هم کار میکنه!!
منم هرچی تو دفترچه مادربردم گشتم اثری از اینفرا ندیدم!!
نمیدونم کدوم دیوایس رو اشتباهی شناخته باهاش هم کنار اومده؟!
این هم همینطوری!

۱۳۸۷/۰۵/۰۹

مطلب پرررر

اتفاق افتاده یه 10 خط بنویسید سیو هم نکنید و یهو بپره؟
خوب این اتفاق واسه من افتاد و دوباره اونا رو نمی نویسم!!

۱۳۸۷/۰۵/۰۶

رنجهای ویندوزی

یه چند روزیه ویندوز ویستا نصب کردم، یعنی اخرش ویستا رو نصب کردم!
خیلی سخت میگذره با پنچره های خوشگل و ایکونهای خوشگل تر! ومخصوصا اگه وقتی ببندیشون یهو غیب نمیشن و آروم آروم محو میشن! یه 500 مگی هم اپدیت داشت که دانلود کرد به سلامتی ! به گمونم که 15 گیگی هم از درایوم هم تبدیل کرده باشه به آشغال!
اما هرچی باشه از اون xp درب و داغون خیلی سریعتر بالا میاد!درایورهای دم و دستگاه های کنار کامپوترم رو هم درست نشناخته! به طور کامل احساس تنهای میکنم. تازه مثلا اولتیمیت هم هست در ضمن خودش دهن پک یکش رو هم سرویس کرد!
بچه ها خیلی خوشهالن،بازیهاش که برای دو سال تا صد سال سن مناسبه خیلی جذابه براشون والبته برای من هم که فعلا رکورد دار همشون هستم تا بعد.

دیگه بگم که امروز چه کرد با من این سیستم عامل درد سر!! مغزم در حال پُکیدنه! واحتمالا برای همین دارم اینجا مینویسم دوباره.
جالب هم اینه که وقتی بیکار میمونه واسه خودش شروع میکنه به انجام یه کاری که معلوم نیست چه کاریه فقط میبینی که دایم داره با هارد بازی میکنه!
فقط ساعت خوشگلی هم داره با تقویم و مدیاپلیر و چیزای خوشگل دیگه که حالم داره به هم میخوره از این همه زیبایی! دو سه بار هم همون روز اول قفل کرد که من از خجالت ریسارتش در اومدم اما الان حالش خوبه.

پا نوشت :
این لوگوی ویندوز رو هم که میبینید.

همین

۱۳۸۷/۰۴/۲۱

رنگ

از اینکه دستم تو رنگه ببخشید مرا
!!

۱۳۸۷/۰۴/۰۶

Teeth فیلمی برای درجه بندی!!

پیش نوشت:

نمیدونم چرا اصلا من این فیلم رو دانلود کردم! تازه بعدشم دیدمش!!.نظر خودم اینه که خیال کردم یه فیلم ترسناکه یا تخیلیه یا شایدم اکشن باشه یا احتمال هم داشت که یه خورده ســـکســـی باشه اما الان که دارم دربارش مینویسم و دیدنش تموم شده فهمیدم که اصلا هم تو هیچ کدوم از این دسته ها قرار نمیگرفت.قرار دادنش توی هر کدوم از دسته ها باعث میشه که یک ویژه برای اون دسته باشه.
خوب IMDB براش دسته کمدی و ترسناک رو انتخاب کرده و Yahoo هم دسته ترسناک و دردناک. من هم علاوه بر اینها دسته ی تخیلی و ســـکســـی رو هم اضافه میکنم که چیزی کم نداشته باشه!!
فیلم مقدار قابل توجهی صحنه هم داره که بهتره اگه با حیا هستین تنها ببینید تا قرمز و بنفش نشین! البته صحنه ها هم زیاد درام نیستن که بخواین فکرای بد بکنید!!

پس نوشت:

فیلم داستان یه دختر دبیرستانیه تلاش داره عفت و پاکی خودش رو حفظ کنه و عضو گروهی هم هست که همشون همینکاره اند. دان برادری داره که هرزه خرابیه و کارش رو مشکل میکنه.طی اتفاقی دان میفهمه که واژنش دندون داره !!! و افرادی رو که اذیتش میکنن رو گاز میگیره (گاز که چه عرض کنم، میکنه میندازه دور!!).اون به افسانه ها رجوع میکنه و افسانه ای رو پیدا میکنه که با شرایط خودش شباهت داره و ماجراهاش به دکتر و پلیس و پدر و مادر و دوست پسراش و کودکی خودش هم ربط پیدا میکنه. نکته خنده داری تو فیلم نیست که بشه دید بجز چند جا که معدود دیالوگهایی باعث لبخندی کوتاه بشن.قصه فیلم جدی نیست و اصلا هم باور پذیر نیست به طوری که مدت کوتاهی بعد از دیدنش فراموش میکنید چی دیدید!!.
هنرپیشه زن فیلم تو کارش عالیه و بی دلیل نیست که جایزه هم برده.کارگردانش هم دومین کارگردانی رو انجام داده و اون هم کاندید جایزه بوده که نویسنده همین کار هم بوده.
به هر حال داستان فیلم جذابه و برای دیدن ادامه شما رو متمایل میکنه.در کل این فیلم برای دیدن و سرگرمی مناسبه و زیباست.و به نظر من چیزی واسه فکر کردن و دوباره دیدن نداره.
منتقدین یاهو براش رتبه B و کاربران C+ و سایت IMDB براش رتبه 6 از 10 را دادند که به نظر من منصفانه است.
پایین نوشت:

این دفعه تصمیم گرفتم لینک دانلود فیلمهام رو هم براتون بزارم که اگه دلتون خواست بدونین من از کجا گرفتم . برا دانلود من بیشتر از تورنت ها استفاده میکنم که به نظرم هم مطمعن هستند هم به اندازه کافی سریعند به همین منظور لینک تورنت رو براتون میزارم.
این هم لینک صفحه دانلود تورنت:
امیدوارم خوشتون بیاد

۱۳۸۷/۰۴/۰۵

بدون تیتر

پیش نوشت:
چند روزی نبودم و سفری از روی بیکاری به نهرون داشتم که جاتون هیچ وقت خالی نباشه خوش گذشت.
امروز هم بعد از انجام هزار تا کار دیگه حال و حوصله نوشتن درباره فیلم رو ندارم اما یه چندتا فیلم هست که دیدم و باید ببینم که میام میگم چی بودن.
احتمال داره فردا این کارو می کنم!!
پس نوشت:
امروز دیدم یکی بهتر از من داره درباره فیلم ها مینویسه و اون هم امروزیه .خیلی از کارش خوشم اومد .
چون من اینجا مطلب تخصصی نمینویسم درباره فیلمها و فقط نگاه بیننده ای رو میگم که از فیلم فقط فیلم رو دیده پس ایشون رو برای اهل تخصص پیشنهاد میکنم!!

۱۳۸۷/۰۳/۲۵

نیاز

امید: نیاز باعث میشه آدما به هر چی که نیاز داشته باشن برسن وهر کاری بکنن!!
مصطفی: یعنی ما که هیچ کاری نمیکنیم!نیازی نداریم؟

هر سه تامون خندیدیم :))

۱۳۸۷/۰۳/۱۶

مصایب بود و نبود برق

پیش نوشت:

برق هم تا دیده که تابستون یک ماه زودتر اومده و کاسه کوزه شو رو پهن کرده، بیکار ننشسته و تعطیلات تابستونیشو زودتر شروع کرده و واسه ما شده اهل رفت و آمد. تازه نمیگه که چه وقتی میره و چه ساعتی میاد !! شب و روز هم تو کارش فرقی نمیکه جدیدنا!! این طوری هم که ما آمار گرفتیم ظهرها که هوا دست کمی از تنور نونواییها نداره زمان مورد علاقشه واسه رفتن و دو سه ساعت بعد هم یه سری میاد و سه چهار ساعتی میمونه و دوباره میره.
امروز صبح زورد هم که ما بد عادتی کردیمو اول آفتاب زدن از خواب غفلت بیدار شدیم و خاستیم احوالی از برق محترم خونمون بگیریم دیدیم ای دل غافل از ما سحر خیزتر برق بوده !! بعله... دیگه صبح ها رو هم باید به آمار رفت و آمد جریان الکتریسیته خانه مان بیافزایییم!!!
حالا مشکل تنها این نیست که !! خرج ومخارجش هم زیاد شده کوفتی. فاکتورهای مخارجش رو که میارن در خونه میدن میبینی 40 یا 50 هزار تومن برات نسخه پیچیدن که باید بری بانک تخلیه روحی و مالی بشی!
اون موقع ها که برق خونه نشین بود هذینه هاش 20 هزار تومن هم نمی شد.
خوب دیگه طبیعیه، اینا نشونه های بزرگ شدنه! شنیدم که ریشه هاش تا اونور مرزها هم رفته (نمیرفته به زور بردنش!).

پس نوشت:

اگه بگم الان وسط نوشتن برق تشریف بردن و نیم ساعت حضور نداشتن چه حالی بهتون دست میده؟
خوب بزارید بهتون همون حال دست بده چون این اتفاق واقعی بود!!
در اینجا من از ابزار ScribeFire کمال تشکر را دارم که از دوباره نویسی کل مطلب نجاتم داد


پی نوشت:

و اما به منظور اینکه وقتتون رو بیشتر هدر ندم و تا برق ترک محل نکرده!! لازم میدونم نسبت به زحمات بی دریغ مسولین برق (که باعث میشن بیشتر قدر زمانهایی که داریمش رو بدونیم!) با تفاوت باشم !! همین!!

پا نوشت:

عمری لامپ اضافه رو خاموش کردیم فقط تاریکی نصیبمون شد از این به بعد هیچ لامپی رو خاموش نمیکنم تا این چند لحظه رو که برق دارم در روشنایی کامل باشم .

۱۳۸۷/۰۳/۱۲

به دنبال دست و دل همگام!!

دست و دلم دیگه به وبلاگ نویسی نمیره، نمیدونم چم شده. از چند روز پیش که رفتم مشهد (جاتون خالی خیلی خوش گذشت اون سه روز) و برگشتم دیگه حتی حال دیدن فیلم هم ندارم!
چشمام هم دیگه با فیلم هام حال نمیکنن!!
فعلا دنبال یه دست و دل و چشم میگردم که با هم هماهنگ باشن! پیدا کردم میام مینویسم

۱۳۸۷/۰۲/۲۵

10,000BC

پیش نوشت:



در پی شکستی که شامل حال و احوال من شد برای دیدن 1000BC،بلاخره بر احوال بد بدی غالب اومدم و خودِ خودیه این فیلم رو تونستم دانلود کنم و در آخر هم ببینم!! رو این حساب برای خودم لازم دیدم در موردش بنویسم!(آخه من برای یه فیلم اشتباهی چند خطی نوشتم برای این فیلم که درست هم بود ننویسم یعنی!؟)

پس نوشت:

فیلم روایت افسانه ی یاگالهاست، انسانهایی که شکارچی ماموت هستند.داستان در سرتاسر فیلم برامون داره تعریف میشه.از زبان احتمالا یه پیرمردی که داره هر چند گاهی قصه رو اب وتاب میده و شرح اتفاقات و احساسات شخصیت ها رو میده،و البته مزاحم نیست و تصویری از اون رو هم نمیبینیم، جوری که تمام فیلمی که ما میبینیم تصویر گذشته است و از زمان حالای فیلم فقط صدایی میشنویم.

فیلم خیلی خوشگل شروع میشه و ادامه پیدا میکنه، محیط نشون میده که زمانش باید ماله همون ده هزار سال قبل از میلاد باشه! لباس ها و صورتهای رنگ شده و نیزه ها وخونه هایی که با استخون های ماموتها ساخته شدن قرارِ خیال شما رو از این بابت راحت کنه!بجز آدمهایی که رنگ پوستشون و نوع پوشش و نحوه زندگیشون باهم متفاوته یه چندتایی جک و جونور هم تو این فیلم نقش بازی میکنن، ماموتها که خیلی زود معرفی میشن و بعد از اون اسب ها(که بعضی هاشون شاخ دارن!!)و پرنده های خیلی بزرگی که شبیه به شترمرغ هستند و آدمها رو مثل کرم میخورن و بعد از اون ببری که اسمش
دندان نیزه ایه!. بقیه حیوانات حضورشون خیلی کوتاهه و تاکیدی هم روشون نیست که قدیمی باشن مثل آهو ها.


در مدت فیلم همه جور اقلیمی رو می بینید جنگل و کوه و صحرا و برف و گرما، و قهرمان ما هم به سلامت همشون رو رد میکنه!
ماجرای فیلم پیدا کردن و پس گرفتن عشق دوران کودکی و حالای قهرمان هست که با کمی هیجان با خوشی تموم میشه و حوادث جالبی رو براشون رقم میزنه.

پایین نوشت:

در کل که این یه تصویر خوب و فهمیده از انسان 12000 سال پیش هست که بهتر بود افسانه نبود! اهرام مصر تو این فیلم هم خیلی جالب بود به نظر من.
این فیلم برا اونایی که خیلی علاقه به شنیدن قصه و افسانه دارن شاید بیشتر جالب باشه.

پا نوشت:

الان دوساعته دارم مینویسم! خوب برید ببینید این فیلمو خودتون !!

۱۳۸۷/۰۲/۲۱

داستان من و فایرفاکسم

پیش نوشت:

یکی بود و یکی دیگه هم نبود اون وقتا که اونی که بود ما بودیم!! و همون موقع هم کامپیوتری نبود که اینترنتی هم باشه!! اما یه موقعی کامپیوتر اومد و سیستم عامل جدیدش داس 6.22 بود با برنامه nc که که دیگه اخرش بود !و بعد از اون هم ویندوز 3.1 و مدتی بعد 95 .اما هنوز از اینترنت خبری نبود!! وقتی ویندوز 98 رو نصب میکردم برای 1000مین بار میدونستم که اینترنتی هم هست!!شاید اولین اتصالم با 98se بود!! واون موقع بجز هینترنت اکسپلورری که روی این سیستم بود راه دیگهای برای وب گردی هم نبود اونم رو سیستم های دانشگاه!!
قضیه برای ویندوز میلینیوم هم همینطور بود واون موقع رقابت با لینوکس این قدر جدی نبود اما وقتی xp اومد جریان دیگه فرق کرده بود !!
پُر نوشت:

من نت اسکیپ رو دیده بودم وخیلی خوشم اومده بود ومدتها بود ازش استفاده میکردم و بعدش اوپرا که دیگه شاهکار بود.افتخاری بود که از اینترنت اکسپلورر ویندوز استفاده نمیکردم!! اما روزگاره دیگه و به اوپرا هم وفا نکرد و من با فایرفاکس اشنا شدم!!هنوز هم تا یه بروز رسانی میشه منم سریع ترتیبشو میدم و تمام. اما چرا فایرفاکس اینقدر برام موند؟
شاید چون ظاهرش بهتر بود یا سریعتر بود یا میشد روش افزونه هایی رو افزود.
پس نوشت:

زیرا اینا اون افزودنیهای مجازی هستن که من افزودم:
adblock plus
برای جلوگیری از تبلیغات بعضی سایتها
download statusbar
مدیریت دانلود ها روی نوار وضعیت
febe
پشتیبان کیری از تمام تنظیمات و ریز و درشت فایرفاکس
firegesture
استفاده از حرکت های موس
fission
ترکیب پرسس بار و ادرس بار
flashblock
جلوگیری از فایل های فلش
free access plus
دسترسی بدون محدودیت برای بعضی سایتها که دسترسی بهشون امکان پذیر نیست
full screen
نمایش تمام صفحه
grease monkey
اجرای اسکریپت هایی برای تغیر در بعضی سایتها
ie tab
اینترنت اکسپلورر در فایرفاکس
image like opera
ایجاد محدودیت برای نمایش تصاویر مثل اونی که اوپرا داشت
link alert
شناسایی لینک قبل از کلیک
minimize to tray
کوچک شدن فایر فاکس در کنار ساعت
noscript
چلوگیری از اجرای اسکریپت ها
quickproxy
سوییچ کردن سریع پروکسی
scrapbook
ذخیره بدون کم و کاست صفحات سایت ها
scribefire
ابزار وبلاگ نویسی ( این مطلب رو هم با همین دارم مینویسم)
speed dial
این هم مثل همونیه که توی اوپرا بود
stylish
ابزاری همانند گریس مانکی که بیشتر برای تغیر ظاهر بعضی سایتها بکار میره
yet anothe smooth scrolling
این هم ابزاری برا شل و سفت کردن غلتک صفحه های اینترنتی هست!!
پایین نوشت:

لپ مطلب که میخواستم بنویسم همین افزونه ها بود وبس اما دیدم خب بیام رو هوا همین طوری بگم چی رو روی فایرفاکس نصب کردم یه خورده معمولی میشه واسه همین اومدم و یه خورده تاریخ هم زدم تنگش تا غیر معمولی بشه !!
پی نوشت:

حالا مثلا که چی ؟ راستش من جوگیر شدم دیدم خیلی ها اومدن در مورد افزونه هاشون نوشتن خب من هم نوشتم!
پا نوشت:

حقیقت اینه که فایر فاکس به تنهایی به اندازه ای قوی هست که نیازهامون رو بدون افزونه ها براورده کنه اما افزونه ها باعث شخصی سازی میشن که جذبه فایرفاکس رو بیشتر میکنه .این هم خلاصه ای از بعضی افزونه ها بود که شاید برای شما هم مفید باشه.

۱۳۸۷/۰۲/۲۰

ببخشیدا

ببخشید خانوم!!
شما که دل میبری،میشه ادرس هم بدی بدونیم کجا میبری؟

۱۳۸۷/۰۲/۱۰

یک فیلم سینمایی با هندی کم


پیش نوشت:
وقتی یه فیلم رو به صورت کاملا اتفاقی میخواین ببینید چه حسی دارین؟اونم فیلمی که فقط میدونین فیلمه و حتی اسمش رو هم نمیدونید!!
من وقتی صبح برای مرور فایلهای به روز شده پشت سیستم نشستم و با یه فایل 700 مگابایتی ویدیویی روبرو شدم نمیدونستم که بایه شاهکار طرفم چیزی که نمونه اش رو ندیده بودم!!

پُر نوشت (توضیح واضحات):

سوال اینه که من این فیلم رو چه جوری دانلود کردم؟
خوب من با استفاده از یه سخت افزار(کارت دی وی بی)ساده این امکان رو دارم که به صورت افلاین فایلهایی رو از طریق ماهواره دانلود کنم!
در حقیقت اینها فایلهی هستند که افرادی به صورت انلاین و در همان زمان دارن دانلود میکنن و بنده هم یک کپی از اونها رو در سیستم خودم ذخیره میکنم و بعد از بررسی یا نگهشون داشته و یا پاک میکنم!!
توضیح مفصل تر در صورت درخواست شما صورت میگیرد.
پس نوشت:
که شروع شد فکر کردم یه فیلم دست سازه و احتمالا کار یه دانشجویی یا اماتوری باید باشه Cloverfield 2008
اما فیلم!!
حال و هوای اغازین فیلم کاملا اماتوری بود یه نفر که هندی کمش رو روشن میکنه و شروع میکنه به تصویر گرفتن !در ادامه متوجه میشی که این فیلم داره روی یک نسخه گرفته شده ی قدیمی تر ضبط میشه چون با قطع شدن تصویر چند ثانیه از نسخه قبلی نمایش داده میشه.
میبینید که دارن برای یک جشن حاظر میشن و حتی جشن هم شروع میشه تا دقیقه ی 18 شما هیچ چیز غیر عادی نمیبینید و همه چیز واقعا واقعیه!!
اما اینجا شروع یک هیجان است زلزله انفجار و فرار اون هم با یه هندی کم روشن هرمه اتفاقات پشت سرهم میان و شما فقط داری فرار میکنی در این اوضاع همه اخطار میدن که اون دوربین رو خاموش کن! کاری که تا دقیقه 18 شما میخاستین اتفاق بیافته اما حالا نه!!
صحنه واقعیه و نمیدونید چه خبر شده اما باید در برید
کم کم میبینید که موجودی عجیب داره شهر رو به هم میریزه و نمیدونید چیه از کجا اومده و قصدش چیه وتا حالا هم هچین چیزی رو ندیدی!!


پی نوشت:
تمام یک فیلم رو از یک هندی کم دیدن جالب به نظر نمیرسه اما دیدن موجوداتی مثل اونایی که توی فیلم مه هستن همراه با فضایی مثل فیلم جنگ دنیاها از نگاه یکی از اونایی که داره از دستشون فرار میکنه ودر اخر هم خورکشون میشه یک تجربه ی فوقالعاده هست

پایین نوشت:
من این فیلم رو خیلی دوست میدارم

پا نوشت:
در مورد فیلم مه هم به زودی خواهم نوشت

۱۳۸۷/۰۲/۰۸

صد میلون سال قبل از میلاد در پارک

100 Million Bc

محصول سال 2008 که میتونه یک افتضاح تمام عیار باشه برا تمام سال! به احتمال زیاد شما هم اگه ببینیدش حالتون نتنها از فیلم که از خودتون هم به هم خواهد خورد که چرا یک ساعت و بیست دقیقه از وقتتون را واسه دیدن این فیلم به هدر دادین!! من چهار بار در نیم ساعت اول فیلم رو بستم و چهل و پنج دقیقه بعد رو در 15 دقیقه دیدم و فکر میکنم خیلی براش وقت گذاشتم !

اما فیلم:
یک موضوع افتضاح و دلایل افتضاح تر برای مسافرت در زمان باعث شده یک مشت هنرپیشه ی!! افتضاح برن تو 100 میلیون سال قبل و حالا چنتا نظامی که افتضاح ترن میرن اونارو میارن و همراهشون یه تیرانوسوروس که دیگه خیلی افتضاح هست هم میاد به حال حاضر و یه افتضاح کامل به بار میاد !!

فکر کنم بیشتر نوشتن در باره این افتضاح کار خوبی نباشه
اما بدونید که تمام ادمهایی که تو فیلم دیده میشن 20 نفر هم جمعشون نمیشه!

به طور کلی:
دیدن این چرند رو به همه دشمنان خونی خودم توصیه اکید میکنم، دوستان هم برن یکی از فیلمهای گودزیلا رو که ده بار دیدن برای یازدهمین دفعه ببینن و خودشون رو هم ناراحت نکنن!!

خوب چرا دیدی پس؟
خوب واقعیتش اینه که من میخواستم فیلم 10,000bc رو ببینم !!
اما تازه بعد از دیدن این اشغال متوجه شدم فیلم اشتباهی دانلود کردم!!و خوب دیگه اصراری هم به دیدن فیلم اولی ندارم! وتمام احساسم کور شده!

پایین نوشت:
گذاردن هر گونه پوستر اون به اصطلاح فیلم برای من ناراحت کننده می بود! نگذاردم!!

:پانوشت
این مطلبو اصلا دلم نمیخواست بنویسم اما گفتم شاید یکی خوند و عبرت گرفت برا همین نوشتم
:)

۱۳۸۷/۰۲/۰۶

شروع دوباره

نمیدونم ولی من از نوشتن تو وردپرس لذت نبردم شاید هم چون حرفه ای این کار نبودم این شد که اومدم اینجا تا شاید تو بلاگر یه راه ساده تر پیدا کنم!! به هر حال من حالا اینجام و تا کی بتونم دوام بیارم معلوم نیست. این شاخه به اون شاخه رو امتحان میکنیم تا چه پیش اید و بعد هم در نظر افتد! انتظاری از نوشته های من نداشته باشین،تصمیمی برای نوشتن از یه تخصص ندارم حالا حالاها!! اینده رو کی دیده ؟ یه وقت دیدین من هم از یه حرفه نوشتم!! هان